درباره وبلاگ


دانشمدی آزمایش جالبی انجام داد. او در میان یک آکواریوم یک دیوار شیشه ای قرار داد، که آنرا به دو بخش تقسیم کرد. در یک بخش، ماهی بزرگی قرار داد وبخش دیگرماهی کوچی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگتر بود. ماهی کوچک، تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی داد. او برای شکار ماهی کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد، ولی هر بار با دیوار شیشه ای برخورد می کرد، همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد. پس از مدتی، ماهی بزرگ از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک، امری محال و غیر ممکن است. در انتها دانشمند شیشه بین دو بخش آکواریوم را برداشت، ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن سوی آکواریوم نیز نرفت. گرچه دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما دیواری که در ذهن ماهی بزرگ ساخته شده بود.هیچگاه فرو نریخت، دیواری که از دیوار واقعی سخت تر و بلندتر می نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود.
موضوعات
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 271
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 290
بازدید ماه : 728
بازدید کل : 47032
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران

تعبیر خواب

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
ســـــــرگــــــرمــــــی
بــــرتـریــــن ســـایـت مـطالـــب تـفــریحــــی , ســـرگـرمـــی و دانســـتنـی
سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 15:37 ::  نويسنده : NASEH

این هندوانه حدود 120 کیلو وزن دارد و96 روز طول کشیده تا به عمل بیاید.این هندوانه برای شب یلدا جواب می دهد.



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 15:19 ::  نويسنده : NASEH


بر روی سنگفرشهای خیابان که قدم میزنم

 

همیشه با خود می اندیشم شاید این اخرین گامی

 

باشد که که بر میدارم. مهربان. اهسته و سبک گام

بر میدارم تا کوچه از من به نیکی یاد کند...

 



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 15:17 ::  نويسنده : NASEH

" اِحسـ ـ ـ ـ ـاس " را فـَلـَـک نــکنیم

این طفل مَعـصـوم که چه میداند

" مَـنـطـق " چیست ...


چه رَســــــــــــــم عَجیبی ستـــــــــــ ...

تو بی خَبـــــَــــر اَز مَن

و...

تَمـآم مَن درگیـــــــــــر ِ تو...



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 14:55 ::  نويسنده : NASEH

 

دانشجویی به استادش گفت:

 

استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی

 

کنم.

 

  استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟

 

 دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

 استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!




شنبه 4 شهريور 1386برچسب:, :: 11:10 ::  نويسنده : NASEH

مامور آمار: سلام مادر، از سازمان آمار مزاحم میشم، شما چند نفرید؟
مادر سرشو پایین میندازه وسکوت میکنه بعد میگه: میشه خونه ما بمونه برای فردا؟ مامور: چرامادر؟
مادر: آخه شاید فردا ازپسرم خبری برسه...
شادی روح شهدای گمنام صلوات



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب