مطالبی که در این مقاله در اختیار شما قرار می دهم، تنها مربوط به تازه دامادها و نوعروس ها نیست، بلکه برای هر زن و مردی که می خواهند از به وجود آمدن کسالت و رکود در ارتباط خود پرهیز کنند، کاربرد دارد. در مواقعی، همه ما احساس می کنیم که زندگی مشترکمان خارج از نظم و هماهنگی گذشته می شود.

بریندا پس از مرگ خانم شارون میفسیملر در سن ۴۰ سالگی و با وزن حدود ۳۰۰ کیلوگرم، هم اکنون به عنوان چاق ترین زن انگلیسی شناخته می شود. میفسیملر به دلیل مشکل قلبی، درگذشت.

بریندا ، زن ۲۵۴ کیلویی روزانه معادل ۶ هزار کالری، غذا می خورد که سه برابر مقدار طبیعی کالری مورد نیاز یک زن است.
او تنها تمرین تحرکی که انجام می دهد طی کردن مسافت ۱۰ متری از تخت به سمت دستشویی است.

بریندا بیشتر زمان خود را در تختش می گذراند. او در کنار خود یخچالی دارد که در آن شکلات، شیرینی، نوشابه و آب معدنی نگهداری می کند. بریندا از چهار سال پیش تاکنون، به دلیل وزن زیادش، خانه را ترک نکرده است.

همچنین یک گروه ویژه در هفته ، اقدامات شخصی بریندا مانند حمام، خرید وسایل مورد نیاز منزل و تهیه غذا را انجام می دهد. وی همچنین لباسهایش را از اینترنت خریدای می کند.

يارو تو قزوين بوده پولش افتاده بوده زمين....ولي دولا نميشده برش داره....يه پيرمرده مياد بهش ميگه بالام جان را پولتو بر نميداري...؟؟ يارو ميگه: بابا اينجا قزوينه...خطرناكه...پيرمرده ميگه: نه بابا اين حرفا ماله قديمه...اينجا عوض شده...يارو ميگه راستي؟؟؟پير مرده ميگه: آره بابا يارو تا دولا ميشه پولشو برداره پيرمرد مياد تق يارو رو ميذاره.... يارو شاکي ميشه ميگه:مرتيكه عوضي مگه نگفتي اينجا عوض شده... اين كارا ماله قديمه؟پير مرد ميگه: خوب بالام جان منم ماله قديمم ديگه

سلام آخرش من هم زن گرفتم میخواید برای شما هم زن بگیرم--------(هم زن های برقی سونی)

تو مراسم ختم لره بلندگو میگه : مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین . یکی داد میزنه : مرحوم گه خورده ، ما به احترامش می پوشیم

امروز تو ۳۰ دقیقه ای که یارو نشسته بغل دستم
کف دستش میخاره میگه پول داره میاد …
گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …
کفه پاش میخاره میگه پول داره میره …
اصلا ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه

ایران به سوگ نشست...
زلزله ۶.۲ ریشتری شمال غرب کشور را لرزاند .
جان‌باختگان زلزله به 300 نفر و تعداد مصدومین بیش از 2 هزار نفر رسید . (فارس نیوز)

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.

پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.
انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، من اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کردم.

عشق عينک سبزى است که گاه انسان با آن کاه را يونجه ميبيند. (مارک تواين)

هميشه از فاصله ها گله ميکنيم شايد يادمان رفته که در مشق هاى کودى براى فهميدن کلمات کمى فاصله لازم بود...

مجنون از روى سجاده نماز گذارى عبور کرد آن مرد فرياد زد: ها مجنون مگر نمي بينى که با معشوق خود راز و نياز ميکنم- مجنون گفت: من که عاشق ليلايم تو را نديدم تو که عاشق خدايى چطور مرا ديدى.