درباره وبلاگ


دانشمدی آزمایش جالبی انجام داد. او در میان یک آکواریوم یک دیوار شیشه ای قرار داد، که آنرا به دو بخش تقسیم کرد. در یک بخش، ماهی بزرگی قرار داد وبخش دیگرماهی کوچی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگتر بود. ماهی کوچک، تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی داد. او برای شکار ماهی کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد، ولی هر بار با دیوار شیشه ای برخورد می کرد، همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد. پس از مدتی، ماهی بزرگ از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک، امری محال و غیر ممکن است. در انتها دانشمند شیشه بین دو بخش آکواریوم را برداشت، ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن سوی آکواریوم نیز نرفت. گرچه دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما دیواری که در ذهن ماهی بزرگ ساخته شده بود.هیچگاه فرو نریخت، دیواری که از دیوار واقعی سخت تر و بلندتر می نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود.
موضوعات
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 49
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 219
بازدید کل : 46523
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران

تعبیر خواب

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
ســـــــرگــــــرمــــــی
بــــرتـریــــن ســـایـت مـطالـــب تـفــریحــــی , ســـرگـرمـــی و دانســـتنـی
پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 1:23 ::  نويسنده : NASEH

تو مراسم ختم لره بلندگو میگه : مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین . یکی داد میزنه : مرحوم گه خورده ، ما به احترامش می پوشیم



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 10:10 ::  نويسنده : NASEH

امروز تو ۳۰ دقیقه ای که یارو نشسته بغل دستم
کف دستش میخاره میگه پول داره میاد …
گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …
کفه پاش میخاره میگه پول داره میره …
اصلا ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 10:8 ::  نويسنده : NASEH

ایران به سوگ نشست...
زلزله ۶.۲ ریشتری شمال غرب کشور را لرزاند .
جان‌باختگان زلزله به 300 نفر و تعداد مصدومین بیش از 2 هزار نفر رسید . (فارس نیوز)



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 6:1 ::  نويسنده : NASEH

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.

پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.
انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، من اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کردم.



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 6:0 ::  نويسنده : NASEH

 

 

بچه: مامان اون آقا رو ببين کچله______مامان: هيس آرومتر ، مي فهمه________بچه: مگه تا حالا نفهميده!!!


 



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:57 ::  نويسنده : NASEH

هميشه از فاصله ها گله ميکنيم شايد يادمان رفته که در مشق هاى کودى براى فهميدن کلمات کمى فاصله لازم بود...



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:56 ::  نويسنده : NASEH

مجنون از روى سجاده نماز گذارى عبور کرد آن مرد فرياد زد: ها مجنون مگر نمي بينى که با معشوق خود راز و نياز ميکنم- مجنون گفت: من که عاشق ليلايم تو را نديدم تو که عاشق خدايى چطور مرا ديدى.



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:55 ::  نويسنده : NASEH

 

من رقص دختران هندى را از نماز والدينم بيشتر دوست دارم-زيرا آنان با عشق ميرقصند و اينان از روى عادت عبادت ميکنند.((دکتر شريعتى))



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:48 ::  نويسنده : NASEH

 

کارگرى خسته و ناراحت سکه اى از جيب جليقه کهنه اى که بر تن داشت درآورد تا صدقه بدهد اما ناگهان جمله اى روى صندوق ديد و منصرف شد________________صدقه عمر را زياد ميکند.



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:44 ::  نويسنده : NASEH

هة ر چه ن گيانم به دنيا نادم///تو بلى بمره بة دل آماده م///قة سةم به چاوت که چراى دلمه ///دورى تو لة من يک دنيا ظلمة



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:40 ::  نويسنده : NASEH

غضنفر ميره امام زاده ميگه داد نزنيد پارسال شلوغ کرديد حاجتها قاطى شد من حامله شدم!!!!!!!!



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:38 ::  نويسنده : NASEH

جالبه که کلمه "زندگى" با زن شروع ميشه و کلمه "مردن" با مرد .



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:29 ::  نويسنده : NASEH

شه ر ته تا روژى مردن له يادى تو بم//به شدارى خوشى و نا خوشى تو بم//خوشه ويستى تو زور گرنگه له لام//خوزگه ام زانى منيش لاى تو وام



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:22 ::  نويسنده : NASEH

عشق آدم را داغ می کند و دوست داشتن آدم را پخته می کند

هر داغی یک روز سرد می شود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:19 ::  نويسنده : NASEH

تمام کودکی ام را
معصومیتم را
بی بهانه خنده هایم را
زلال اشکهایم را
و تمام سادگی هایم را
میان گلهای دامنت جا گذاشته ام
مرا دوباره به دامنت پناه ده
که بی تو بی پناه ترین قاصدک پر و بال شکسته ام



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب