درباره وبلاگ


دانشمدی آزمایش جالبی انجام داد. او در میان یک آکواریوم یک دیوار شیشه ای قرار داد، که آنرا به دو بخش تقسیم کرد. در یک بخش، ماهی بزرگی قرار داد وبخش دیگرماهی کوچی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگتر بود. ماهی کوچک، تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی داد. او برای شکار ماهی کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد، ولی هر بار با دیوار شیشه ای برخورد می کرد، همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد. پس از مدتی، ماهی بزرگ از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک، امری محال و غیر ممکن است. در انتها دانشمند شیشه بین دو بخش آکواریوم را برداشت، ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن سوی آکواریوم نیز نرفت. گرچه دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما دیواری که در ذهن ماهی بزرگ ساخته شده بود.هیچگاه فرو نریخت، دیواری که از دیوار واقعی سخت تر و بلندتر می نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود.
موضوعات
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 312
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 331
بازدید ماه : 769
بازدید کل : 47073
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران

تعبیر خواب

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
ســـــــرگــــــرمــــــی
بــــرتـریــــن ســـایـت مـطالـــب تـفــریحــــی , ســـرگـرمـــی و دانســـتنـی
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 5:40 ::  نويسنده : NASEH

غضنفر ميره امام زاده ميگه داد نزنيد پارسال شلوغ کرديد حاجتها قاطى شد من حامله شدم!!!!!!!!



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:30 ::  نويسنده : NASEH

تست روانشناسی :
خيار و هلو و سيب جلوي شماست. بين اين 3 ميوه کدام را انتخاب مي کنيد؟ (تمرکز کنيد و جواب را در ذهن خود نگه داريد. حال ويژگيهاي شخصيّت خود را مطابق جوابتان بيابيد)
/
\
/
... \
/\
جواب:اگر هلو را انتخاب کرديد مشخص مي شود شما فردي هستيد که هلو دوست دارد !
اگر سيب را انتخاب کرديد مشخص مي شود شما فردي هستيد که سيب دوست دارد!
اگر خيار را انتخاب کرديد مشخص مي شود شما فردي هستيد که خيار دوست دارد!
:)



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:28 ::  نويسنده : NASEH

من یه گدا میشناسم هر چی خیابون شلوغتر میشه اینم فلج تر میشه...



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:27 ::  نويسنده : NASEH

به غضنفر میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره
میگن والله مرده , میگه آخه تا حالا اصلا سابقه نداشته !



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:24 ::  نويسنده : NASEH

چی میشد اگر تو گوگل سرچ می کردی
"نیمه گم شده ی من "
بعدگوگل عکساشو واست می آورد!
این دانشمندا چیکار میکنن پس؟؟
دست بجونبونید



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:23 ::  نويسنده : NASEH

سوال امتحانی ریاضی غشنفر اینا:اصغر میره 3 کیلو پیاز میخره کیلویی 500 تومن...
اصغر چند سال از داداشش بزرگتره؟؟؟



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:20 ::  نويسنده : NASEH

به يارو ميگن تو كه روزه نمي گيري ، چرا سحري مي خوري ؟ مي گه نماز كه نخونم، روزه كه نگيرم ، سحري هم نخورم !؟ بابا مگه من كافرم!



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : NASEH

تو رو خدا اگه قصد ازدواج داری بهم بگو
خودم میخوامت
التماست میکنم چرا حرف نمیزنی باهام
هر موقع میبینمت ساکتی
(مکالمه عضنفر با مانکن داخل مغازه!)



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:16 ::  نويسنده : NASEH

زمانِ ما "علم بهتر است یا ثروت ؟" یه سوال خیلی چالش برانگیز و فلسفی بود ، خوش به حال بچه های الان که دیگه فسفر نمیسوزونن :
.
.
.
.
هیچکدام ، مــــــــــــــــــُرغ!!!!!



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:15 ::  نويسنده : NASEH

خسیسه به زنش میگه امروز جون یه نفر رو نجات دادم
زنش میگه مگه چیکار کردی ؟
میگه به ١ فقیر ده هزار تومان دادم دیدم داره از خوشحالی میمیره ازش گرفتم !



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 19:10 ::  نويسنده : NASEH

غضنفردر یخچال را بازمی کنه می بینه که ژله می لرزه مگه نترس پنیر ورمیدارم



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : NASEH

رفتم کامپیوتر بخرم dvd رام نداره. میگم چرا
میگه بابا دیگه دوره این چیزا سر اومده دیگه باید هارد و مموری داشته باشی.
اونوقت رفتم بانک مسکن دیدم با فلاپی دارن حسابا رو انتقال میدن بهشون میگم شما در چه سالی زندگی می کنید؟



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : NASEH

غضنفر از بم میاد ، بهش میگن : دل خراش ترین صحنه ای که دیدی چی بود گفت : داشتم یک کودک رو خاک میکردم هی میگفت عمو من زنده ام.



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 18:54 ::  نويسنده : NASEH

ديشب سحری دو دقیقه مونده به اذان پاشدم رفتم دستشویی،
موقع اذان داداشم اومده تند تند کوبید به در دستشویی گفت نخوریاااا
اذونه !!



سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 18:53 ::  نويسنده : NASEH

 

یکی ميره لامپ فروشی ميگه ببخشيد- شرمنده -گلاب به روتون- لامپ دارين? ميگن بله ولی چرا گلاب به رومون؟ ميگه آخه واسه دستشويی می خوام



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب